آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

قند عسل های مامان

تولد مامان جون

امروز سالگرد عروج یه عزیز بود، یک عزیز دوست داشتنی ... یه مرد غیر قابل تکرار. کسی که از خیلی سال پیش که ازم می پرسیدن شخصیت های تاثیرگذار زندگیت کیان، میگفتم فلانی .. هرچند سالها گذشت ودیدم نسبت به خیلی چیزا عوض شد اما هنوزم اگه ازم بپرسند شخصیت تاثیر گذار زندگیته میگم آره، خودشه... نمیشه، آدم تو هرسن و مسلک با هر نوع عقیده اجتماعی و سیاسی و هر نوع نگرش اعتقادی ، این آدم رو بشناسه  اما عاشق شخصیتش نشه و اون کسی نیست بجز دکتر مصطفی چمران چقدر خوبه که توی این روز متولد شدم و چمران رو اینطوری شناختم و عاشقی کردم در کوچه های دلتنگی ها و دلدادگی های او... " ای خدای بزرگ ، معنی زندگی را نمی فهمم. چیزهایی را که برای دیگران لذت...
5 تير 1394

کچل شدن محمد صدرا

برای اولین بار روز سی و یک خرداد موهای شما رو کوتاه کردیم. برای این کار، باباجون  از آقا مرتضی وقت گرفت و با آقاجون و محمدجواد و سامان رفتیم تا موهاتو کوتاه کنیم. چون زودتر رسیدیم من و شما و محمدجواد و سامان رفتیم بستنی خریدیم و کیک و بعد اومدیم توی آرایشگاه و شما با وسایل توی مغازه بازی میکردی مخصوصا یک سشوار بود که با اون همه رو کیو میکردی.تا نوبت شما شد و شما رو سپردیم آقاجون تا آقا مرتضی موهات رو کوتاه کنه که به محض روشن شدن دستگاه شروع کردی به گریه و تقریبا تا آخر کوتاه کردن موهات گریه کردی. اما انصافا آقا مرتضی کارش رو خوب بلد بود و زود موهات رو کوتاه کرد. بعدش ما تشکر کردیم و با محمدجواد رفتیم خونه مادربزرگ و موهاتو به مامانبزرگ ...
5 تير 1394

واکسن و چکاپ یکسالگی

واکسن یکسالگی گل پسرم رو با دو روز تاخیر انجام دادم تا پنجشنبه باشه و باباجون و مامانی ها هم کنارمون باشن ولی خدا رو شکر سر این واکسنت اصلا اذیت نشدی و خیلی هم آروم بودی. موقع  واکسنت من و مامانی با هم رفتیم و سامان جون هم با ما اومد. مامان هستی هم قد و وزنت رو گرفتن و یک مسواک انگشتی و قطره مولتی ویتامین و چند تا بروشور بهت جایزه داد. اونجا نی نی ها رو که میدیدی خیلی خوشحال میشدی و بلند داد میزدی نی نی، نی نی . راستی یک برگه هم دادند که پر کنم و توانایی های شما رو میسنجید که شما همه کارهای توی برگه رو انجام میدادی و مامان هستی گفت این فسقلی خیلی زرنگه ها...
1 تير 1394

تولد یکسالگی گل پسر مامان

به یک چشم برهم زدن یکسال گذشت انگار همین دیروز بود که تو  یه روز بهاری به دنیا اومدی و زندگیمو  پر از عطر بهار کردی...و من حس شیرین مادری رو تجربه کردم ... به قول نیما یوشیج : پسرم! یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی ..... همیشه مهربان باش و با عشق زندگی کن عزیزترینم 25 خرداد شما یکساله شدی. چقدر زود گذشت و شما ناز مامان چقدر عجله داری برای بزرگ شدن. پسرم از روزی که به دنیا اومدی زندگی من و باباجون خیلی خوشگل و رنگارنگ شده و ما خوشبختی رو در کنار تو کاملا احساس میکنیم. دوست داریم عزیزم و تولدت رو هزاران بار بهت تبریک میگیم . امیدوارم زندگی طولانی پر از زندگی و س...
1 تير 1394